بعضی وقتها/همیشه در زندگی اتفاقاتی میفته که باعث میشه دیگران/دوستان/عزیزان رو بهتر بشناسی. گاهی یه اتفاقهایی در زندگیت انقدر برای خودت حیاتی هست که برخوردهای اطرافیانت در مقابل اون موضوع میتونه باعث بشه دیدت نسبت به کسی به طور کامل تغییر کنه. ممکنه باعث بشه کسی که برای در جایگاه دوست/ عزیز و ... بوده دیگه در اون جایگاه نباشه. در این شرایط؛ یک حرف، یک جمله، یک سوال از جانب فرد مقابل، دیگه فقط و صرفا یک جمله و یک سوال نیست. نشوندهنده طرز تفکر پشت اون حرف هست. نشوندهنده شخصیت اون فرد. ورای نوع رابطه و جایگاهی که هر کدوم داریم.
------------------------------
سلام به همه دوستان عزیزم
معذرت میخوام بابت اینکه نگرانتون کردم. از اونجاییکه نمیخواستم نوشتهای رمزدار بنویسم متاسفانه نمیتونم بگم که چطور شد که نبودم. متاسفانه یه بیماری پیش اومد که نمیتونستم مدتها بیام و از خودم خبری بدم.
ممنونم بابت همه کامنتها و پیغامهای خصوصی و ایمیلها. نمیدونم چطور میتونم محبتاتون رو جبران کنم.
من نوشته قبل رو پاک میکنم چون هم حال و هواش گذشته و هم به دلیل رمزدار بودن دیگه کسی قادر به خوندنش نیست. از همه دوستانی که نتونستم براشون رمز رو بفرستم معذرت میخوام. شرایط خاصی بود و مطمئنم که من رو مثل همیشه درک میکنید.
جالبی قضیه اینه که من نمیدونستم در بلاگ اسکای وقتی نوشتهای رمزداره، کامنتها هم دیده نمیشه. و هر کامنتی که به نظرم وضعیت منو مشخص میکرد پاک میکردم! (البته برای خودم قابل دیدن هست). آشنا نبودم به شرایط کامنتها در این فضا. یه عذرخواهی مجدد هم بدهکارم به دوستای عزیزی که دیدن کامنت نازنینشون رو پاک کردم.
--------------------------------------
یک پیامد دیگه این اتفاق این بود که به طرز عجیبی دوستانم به دو دسته تقسیم شدن. اونها که فقط نگران حالم و خودم بودن و اونها که دلشون میخواست بدونن چی شد و چیکار کردم.
از همیشه دلگرمتر هستم چون چهار دوستی که سالهاست با هم هستیم، مثل خواهر و از دنیا برام عزیزتر هستن (سین، ف، آرزو و ب ب) دقیقا، دقیقا، دقیقا همونجوری رفتار کردند که دوست داشتم/انتظار داشتم.
پ.ن: سهیلا جان خودم هم این قالب اصلا به دلم ننشسته.انگار من نیست. سعی میکنم عوضش کنم!
پ.ن 2: امان از "خودم"!